بعد از یه دعوای واقعی با وی و بحث با هماتاقیِ قبلیم،بغض بودم.زهرا گفت دفتر خاطرات غزال*زیر تخته.میای فقط یه صفحهشو بخونیم؟**
خب ما همهشو خوندیم راستش و هاااار هاااار خندیدیم
*غزال هماتاقیمونه.
هاااار ,یه ,راستش ,خوندیم ,بخونیم؟**خب ,همهشو ,همهشو خوندیم ,خوندیم راستش ,راستش و ,ما همهشو ,بخونیم؟**خب ما
درباره این سایت